ابن خلدون در سنجه نظریه پردازی؛ نگاهی انتقادی به نظریه انتحال محمود اسماعیل

نوع مقاله : مقاله علمی - پژوهشی

نویسنده

پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

10.22034/mte.2021.9650.1378

چکیده

ابن خلدون یکی از مورخان و صاحب نظران بزرگ اسلامی در عهد میانی و از شخصیت های سیاسی اجتماعی آن دوره بود،‌اما آن چه وی را در کانون توجه و پژوهش های دیگران قرار داد، بخش آغازین (کتاب اول) کتاب العبر است که حاوی نظریه هایی در خصوص فلسفه نظری تاریخ، فلسفه تحلیلی تاریخ، تمدن و جامعه شناسی است و در چارچوب دانشی با عنوان علم العِمران عرضه شده است. دانش ورزی ابن خلدون در این کتاب، ‌به رغم همه عظمتی که دارد، از نقد محققان دور نماند؛‌ دسته ای از محققان ناسازگاری بخش های بعدی کتاب (دو کتاب دیگر العبر)را با روش و قواعد بیان شده در مقدمه یا عدم پای بندی او را به آن چه خود بیان داشته،‌ به نقد کشیدند، چنان که دسته ای تفاوت ادبیات مقدمه و دیگر بخش ها را با پرسش مواجه کردند، اما محمود اسماعیل، ‌محقق مصری این نقدها را نقطه عزیمت انتقادی دیگر قرار داده و بنیاد اندیشه ابن خلدون را به چالش کشید و مدعی شد محتوای علمی مقدمه محصول مطالعه، تأمل و اندیشه او نیست، بلکه وی اساس آنها را از پیشینیان و به طور مشخص،‌ از اخوان الصفا اخذ کرده است، ‌بی آن که به آن اشاره کند، از این رو فردی منتحل است. مقاله حاضر می کوشد به روش تحلیلی عقلی و با بهره گیری از داده های تاریخی، به این پرسش کانونی پاسخ دهد که آیا ادله ای اقامه شده از سوی ایشان، مثبت ادعاهای وی می تواند باشد؟ مقاله با این فرضیه که پیش انگاره های ذهنی ناقد،‌ وی را به چنین ادعایی کشانده، می کوشد تا تبیینی ازقضیه ارائه کند،‌ گر چه تاکنون نوشته های زیادی به زبان عربی در این باره نوشته شده، اما به زبان فارسی تاکنون اثری پدید نیامده است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

ابن خلدون در سنجه نظریه پردازی؛ نگاهی انتقادی به نظریه انتحال محمود اسماعیل

چکیده [English]

ابن خلدون گر چه یکی از مورخان و صاحب نظران بزرگ اسلامی در عهد میانی و از شخصیت های سیاسی اجتماعی آن دوره بود، ‌اما آن چه وی را در کانون توجه و پژوهش های دیگران قرار داد، دیدگاه های فلسفی و فرانگرانه او به مقوله تاریخ و جامعه و تبیین متفاوت از حیات اجتماعی است که در بخش آغازین/کتاب اول کتاب العبر وی در چارچوب دانشی ابداعی با عنوان علم العِمران عرضه شده است. نظریه پردازی وی در این بخش از کتاب، ‌با همه اهمیتی که در تاریخ فرهنگ اسلامی دارد، خالی از کاستی و عاری از نقد نیست،‌ چنان که دسته ای از محققان ناسازگاری بخش های بعدی کتاب (دو کتاب دیگر العبر)را با روش و قواعد بیان شده در مقدمه یا عدم پای بندی او را به آن چه خود بیان داشته،‌ به نقد کشیدند، هم چنین دسته ای تفاوت ادبیات مقدمه با دیگر بخش ها را با پرسش مواجه کردند، اما محمود اسماعیل، ‌محقق مصری این نقدها را نقطه عزیمت انتقادی دیگر قرار داد و بنیاد اندیشه ابن خلدون را به چالش کشید، با این ادعا که اساسا محتوای علمی مقدمه/کتاب اول، محصول مطالعه، تأمل و اندیشه او نیست و نمی تواند باشد، بلکه برگرفته از داده های پیشینیان و به طور مشخص،‌ اخوان الصفا است، بی آن که خود به آنها اشاره کند، از این رو وی فردی منتحل نیز شمرده می شود. این مقاله می کوشد به روش تحلیلی عقلی و با بهره گیری از داده های تاریخی، به این پرسش کانونی پاسخ دهد که آیا دلایل اقامه شده از سوی محمود اسماعیل، می تواند مدعای او را اثبات کند؟ نوشتار با این فرضیه که پیش انگاره های ذهنی ناقد،‌ وی را به چنین ادعایی کشانده، می کوشد تا با نقد مدعیات او،‌ تبیینی از توانمندی علمی ابن خلدون ارائه کند. گر چه تاکنون نوشته های زیادی به زبان عربی در این باره نوشته شده، اما در زبان فارسی تاکنون اثری پدید نیامده است.

کلیدواژه‌ها [English]

  • ابن خلدون
  • مقدمه
  • کتاب العمران
  • محمود اسماعیل
  • اخوان الصفا
  • انتحال